آن زمان که تک فرزند بودم و فرمانروایی میکردم، هر لحظه به قدرت و شوکتم افزوده میشد و هفتهای یکجا سیر و سفر میکردم و بخاطر فرار از حوصله سر رفتن و بازیهای یکنفره سر به دیار خانهی پدر بزرگها میگذاشتم و اینقدر خوشحال بودم که خانهی پدر بزرگی در شهر… بیشتر »