صندلی شماره ۱۸

نوشته شده توسط پگاه پرهون در 1398/04/23

​الو سلام این ماشینی که داخل دیوار زدید، رنگ نخورده! شاسی ماشین سالمه! ازقسمت‌های مختلف موتور برام عکس بگیربفرست، دکمه جابه‌جایی صندلی‌های جلو سالمه، کار می‌کنه!

تمام مدت دونفر نشسته بودن دیوار و شیپور را چک می‌کردند و به آگهی‌های فروش خودرو تماس می‌گرفتند. و کلی سوالات مختلف از فروشنده می‌پرسیدند که من اولین‌بار بود این چیزهارا می‌شنیدم.

کسی که روی صندلی شماره 18نشسته بود هنوز تهران نرفته بود و دوستش که شغلش خریدو فروش خودرو‌های مختلف بود اینبار یک جوان لاغر اندام با قد متوسط با خودش همراه کرده بود تا چم وخم کار به او آموزش دهد

جوانک که هنوز تهران را ندیده بود آهسته میپرسید تهران چه‌طوریه! چه فرقی با شهرما داره!

شروع کرد به توضیح دادن که تهران خیلی بزرگه، یک اتوبوس‌های داره که زیر زمین می‌ره خیلی هم سرعت داره، پلیس هم نیست کنترلش کنه.فکر کن چهارتا اتوبوس رو به هم وصل کنی خیلی بلنده، اما داخلش مثل اتوبوس نیست. یک چیز خوبی که داره زن و مرد ازهم جدا هستند.

جوانک گندمی‌رو با ریش های مشکی پرسید سرعت می‌ره حال مسافراش بد نمیشه!

گفت اصلا متوجه حرکتش نمیشی وقتی درش باز میشه کلی زن و مرد پیاده و سوار میشن، جوانک پرسید چه رنگی!

گفت: آبی، قرمز، زرد دیدم. 

جوانک با صدای آهسته پرسید سفید چی! سفید ندیدی!

نه، تا حالا سفید ندیدم، یک چیز خیلی جالبیه، بهش میگن مترو.

سرش به طرف جوانک گرفت و گفت: حالا میریم می‌بینیم تهران چقدر با شهرهای ما فرق داره.