دوست دارم بنویسم اما قلمم نای نوشتن ندارد! گاهی اوقات دیگه کار از نامه نگاری و دلنوشته نوشتن گذشته، و دلت یک دل‌سیر گریه می‌خواهد. از آن گریه‌هایی که ضجه دارد، نه از آنهایی که آهسته و زیرزیرکی هست، از آنهایی که هیچ کس نباشد خودت باشی و خدایت و فکر کنی… بیشتر »

در کجای قلبم منزل گزیده‌ای که آدرس را گم کرده‌ام و مانند طفلی که مادرش را گم کرده آواره کوچه‌ها شده‌ام. یادت هست قدیم‌ “دوستت دارم” را به زبان می‌آوردم و “عاشقت هستم” را می‌گفتم اما الان دیگر هیچ نمی‌گویم، نه اینکه از دوست داشتنت… بیشتر »

ماهی در خشکی نمی‌تواند زنده بماند و زندگی کند و نفس بکشد و ما انسان‌ها نیز به امیدها زنده هستیم و زندگی می‌کنیم اگر این امیدهامان کورسو شود دیگر زندگی بامردگی برایمان یکیست اگر امید نداشته باشیم . دیگر توان زنده‌ ماندن و زندگی کردن را نداریم و چشم… بیشتر »