صدای تلویزیون مرا از اتاق به طرف خود می کشاند. صدای جدیدی به گوشم میخورد در مورد چیزی حرف میزند که من نشنیده ام، چشمانم در صفحه تلویزیون محو میشوندو بغضی در گلویم غلت میخورد. صدای خبرنگاری میآید که با دوربین و چندنفر به سوریه رفتهاند. راننده با… بیشتر »
آرشیو برای: "آذر 1397"
بعضی که در کیف نامهبر است...
روزهای دوشنبه همهی ما مانند کسی هستیم که چیزی را گم کردهایم و به هرسو میرویم تا پیدا کنیم. وقتی صدای موتور میآید همه از اطراف با صدایی همراه با شعف میگفتیم صدای موتور نامهبر است. اسمش نامهبر جبهه بود اما برای ما نامهآور بود نامهای از طرف… بیشتر »
ارسال شده در شهدانوشت
آرام است آرامِ، آرام...
بغضی گلویت را میفشرد اما در چهره آرامی، چشمانت را از همه پوشاندهای تا اشکهایت نمایان نشود. یادت میآید! شبی را که غواصها به سویت آمدند با ذکر یا زهرا راه یافتند. یادت میآید در عملیات کربلای۴ چهگذشت! حسین کجاست… علی چطور… عباس چه… بیشتر »
ارسال شده در شهدانوشت