صدای تلویزیون مرا از اتاق به طرف خود می کشاند. صدای جدیدی به گوشم میخورد در مورد چیزی حرف میزند که من نشنیده ام، چشمانم در صفحه تلویزیون محو میشوندو بغضی در گلویم غلت میخورد. صدای خبرنگاری میآید که با دوربین و چندنفر به سوریه رفتهاند. راننده با لهجه عربی، فارسی صحبت می کند و از خطرناکی جادهها میگوید.
اما خبر نگار جرأت به خرج می دهد و از مناطق مسکونی که بدست داعش خراب شده اند، تصویر برداری می کند.همان طور که دوربین مناظر را نشان می دهد، صدای افراد داخل ماشین را نیز برای ما پخش می کند.
خبرنگار می گوید؛ قصد دارم به داریا بروم. راننده پاسخ می دهدکه داریا خیلی خطرناک است به تازگی از دست داعش بیرون آمده است.
خبرنگارپاسخ میدهد، نگران نباش یک گروه نیروهای امنیتی ما همراهی می کند.
ماشین به جادهای فرعی وارد میشود. دوربین یک لحظه در هوا میچرخد و سقف ماشین را نشان میدهد. نفسم حبس میشود چه شد! نکند گرفتار شدند! صداهای فارسی تبدیل به عربی شد.دوربین خاموش می شود.
دل نگران دستان یخ زدهام را بهم میمالم و زیر لب، یازینب(سلام الله علیهم) میگویم.
دوباره دوربین روشن میشود، خون گرم در رگهایم سرازیر میشود و خون یخ زده را آب می کند.
دوباره صدای گفت وگوی داخل ماشین همراه با مناظر تخریب شده نمایان شد. از تکان خوردن دوربین خبر خرابی جاده را میدهد.
خبرنگار خدارا شکر می کند. که خطر رفع شد و نیروهای امنیتی دوربین را ندیدند در همان لحظه دوربین را پایین آورده و خاموش کرده بود.
دوربین تابلوی را نشان داد که نوشته بود داریا .
از خودم سوال می پرسم چرا خبرنگار میخواهد برود داریا؟ اسم داریا را نشنیده بودم .
ماشین در میان کوچههای خراب شده توسط داعش می ایستد و راننده به خبرنگار می گوید راه بسته است و ماشین نمیتواند جلوتر برود. مواظب باشید. این شهر در دست داعشی ها بوده و هنوز از مینها پاکسازی نشده است.
پس اول اجازه دهید افراد امنیتی که همراهمان هستند، وارد عمل شوند. خبرنگار که گوشش بدهکار این حرفها نبود از ماشین پیاده شد و از گروه سه نفره امنیتی تصویربردراری می کند.
راننده گفت: داریا، یکی از شهرهای خوش آب وهوای سوریه است. مانند؛ شهرهای شمالی ایران، مردم سوریه در تابستان به اینجا سفر می کردند.
داریا، شهر زیارتی نیز هست. کاروان های که به دمشق میآیند بعداز زیارت حضرت زینب (سلام اللهعلیها) به داریا میآورند به زیارت حضرت سکینه(سلاماللهعلیها) دختر امام علی(علیهالسلام) که کمتر کسی اورا میشناسد.
دیگر صدای نیامد و دوربین گنبد وبارگاه تخریب شدهی حضرت سکینه(سلاماللهعلیها) را نشان داد که تکفیریها تمام راه های ورودی را منفجر کرده بودند و خبرنگار با زحمت زیادی وارد صحن شد و دوربین آهن و چوب های قدیمی دیوار و ستون هارا به تصویر می کشید که چگونه سر به زمین گذاشته بودند. خبرنگار تلاش کرد اما نتوانست وارد زیارت گاه شود و فقط با دوربین تمام اطراف را تصویربرداری کرد و دوربین را روبروی گنبد و ورودی به ضریح گرفت و به حضرت سکینه(سلاماللهعلیها) دختر حضرت علی(علیهالسلام) سلام داد و هوای ابری داریا شروع به باریدن کرد و برنامه تمام شد.
اشکهایم سرازیر شد که چگونه عدهای با تفکر وهابی چطور مزار شریف ائمه و اولاد شان و اصحابشان را خراب می کنند. و عده ای دیگر قلبشان جولان گاه شیطان شده است.