وقتی شب هنگام وارد خانه شد؛ بعد از سلام کردن وپرسیدن احوال من، چند دقیقه بعد مرا صدا کرد :«خدیجه، همسرم، کاسهای از آب برایم بیاور».
کاسه آب را به دستش دادم.
کاسهی آب را گرفت٬ چند جرعه از آب را نوشید و با باقی ماندهی آب در کاسه وضو گرفت سپس دو رکعت نماز کوتاه خواند و بعد به بستر خواب رفت.
تمام این مدت٬ با اینکه خودم را مشغول کارهای خانه نشان میدادم اما تمام نگاهم به سمت محمد بن عبدالله ص بود.
پ.ن: روایت ارسال شده به مسابقه راوی مهر